قضا و قدر در آیات
قضا و قدر علمي در آيات
1. وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلاَّ بِإِذْنِ الله كِتَاباً مُّؤَجَّلاً ؛ <هيچ كس، جز به فرمان خدا نميميرد، سرنوشتي است تعيين شده>.
2. اللّهُ يَعْلَمُ مَا تَحْمِلُ كُلُّ أُنثيٰ وَمَا تَغِيضُ الأَرْحَامُ وَمَا تَزْدَادُ وَكُلُّ شَيْءٍ عِندَهُ بِمِقْدَارٍ ؛ <خدا از جنينهايي كه هر (انسان يا حيوان) مادهاي حمل ميكند، آگاه است و نيز از آنچه رحمها كم ميكنند (و پيش از موعد مقرر متولد ميشود) و هم از آنچه افزون ميكنند (و بعد از موقع به دنيا ميآيد) و هر چه نزد او مقدار معيني دارد>.
3. وَإِنَّ مِن شَيْءٍ إِلاَّ عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ ؛ <خزائن همه چيز، تنها نزد ماست ولي ما جز به اندازه معين آن را نازل نميكرديم>.
بعضي از مفسران ميگويند، مقصود از اين كه خزائن هر چيز نزد خداست، اين است كه قدرت مطلق خدا خزائن هر چيزي است كه بخواهد ايجاد كند. پس براي خدا از انواع موجودات مانند انسان، اسب، درخت خرما و …، از اعيان، صفات، آثار و افعال آنها، مقدوراتي غيرمتناهي است كه به طور دائم از آن، به مقدار معلوم و عدد معين بيرون ميشود و به عالم تحقق و فعليت در ميآيد. مراد از <هر چيز> نوع هر چيز است، نه شخص و فرد. به عنوان مثال از انسان، نوع انسان مقصود است، نه زيد و عمرو و مراد از <قدر معلوم> كميت و كيفيت معين از افراد است و منظور از وجود خزائن و وجود هر چيز در خزائن، وجود برحسب تقدير و فرض است، نه برحسب تحقق؛ بنابراين آيه شريفه يك نوع تشبيه و مجاز مرتكب شده است. علاوه بر اين كه لازمة تفسير فوق اين است كه مقصود از قدر تنها اندازه عددي باشد، در حالي كه دليلي ندارد، بلكه دليل بر خلاف آن است؛ زيرا كلمه مذكور در لغت، معنايي نزديك با كلمه (حد) دارد.
اندكي دقت و تدبر در آيه و آيات نظير آن، بيانگر آن است كه اين آيه از درخشندهترين آياتي است كه حقيقتي را بيان ميكند كه بسيار دقيقتر از اين توجيهات ميباشد و آن عبارت است از ظهور اشيا به وسيله قدر و اصلي كه قبل از شمول و احاطة قدر داشتهاند. اين قدر چيزي است كه به وسيله آن هر موجود متعين و متمايز از غير خود ميشود. پس قدر عبارت است از خصوصيت وجودي و كيفيت خلقت هر موجود و قدر هر چيزي از نظر علم و مشيت، مقدم بر آن چيز است.